کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۶۰۰

۱

دریغ از جورت آمد وز جفا نیز

که با من آن نمی داری روا نیز

۲

تو دشنامم دهی بهتر که غیری

بخواند رحمتم گوید دعا نیز

۳

چه صیدم من که یکبارم بفتراک

نمی بندی نمی سازی رها نیز

۴

هنوز اندر سرم مهر تو باشد

اگر از خاک من روید گیا نیز

۵

به قتل من هوس تنها نه او راست

که هست آن آرزو در جان مرا نیز

۶

دراز افتاده است آن رشته زلف

رسد آن رشته یک روزی مرا نیز

۷

کمال آئین خونریزی گر این است

مخور انده که نگذارد ترا نیز

تصاویر و صوت

نظرات