
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۰۱
۱
رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هنوز
می کند جور به باران وفادار هنوز
۲
طرفه کاری که رسید از غم او کار به جان
نکند زاری ما در دل او کار هنوز
۳
دی در اثنای سخن گفت فلانی سگ ماست
هست در گوش من آن لذت گفتار هنوز
۴
من از آن چشم خوش آن روز شدم توبه شکن
که نبود از می و از میکده آثار هنوز
۵
چون توان داشت ازو چشم عنایت چون هست
چشم مرد افکن او بر سر آزار هنوز
۶
زاهدان از پی آن عاشق رفتار خودند
که نیند آگه از آن قامت و رفتار هنوز
۷
گرچه دل در مرض عشق تو از خویش برفت
آرزوی تو نرفت از دل بیمار هنوز
۸
هر کس از بند غمی یافت نجات و کمال
همچنان هست به قید تو گرفتار هنوز
تصاویر و صوت

نظرات