
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۰۳
۱
سر من خاک پایت باد و جان نیز
که در پای تو خوشتر این و آن نیز
۲
چگونه در حریم او نهم پای
که نگذارنده سر بر آستان نیز
۳
بکویت جز صبا کس را گذر نیست
ولیکن غیرتم آید از آن نیز
۴
چه تنگ است آن شکر یعنی دهانت
که وهم آنجا نمی گنجد گمان نیز
۵
دل آواره من تا کجا شد
کرو نامی نمی یابم نشان نیز
۶
تواند بوده دل جای غم تو
چه جای دل که جان ناتوان نیز
۷
کمال آن شب که در چرخ آید آن ماه
زجان دستی بر افشان وز جهان نیز
تصاویر و صوت

نظرات