
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۱۶
۱
دل من طلبکار بار است و بس
ازین دل همینم به کار است و بس
۲
شدم خاک و نگذشته بر من چو باد
ازو بر دل اینم غبار است و بس
۳
به داغ فراموشیم ماند و رفت
از بارم همین یادگار است و بس
۴
سر خود بر آن پای دارم مدام
همین دولتم پایدار است و بس
۵
چه سودم ز سودای آن چشم مست
کزو بهرة من خمارست و بس
۶
چه بندم بر آن وعده امید نیز
کو حاصل انتظار است و بس
۷
مکن این همه دشمنی با کمال
که مسکین همین دوستدارست و پس
تصاویر و صوت

نظرات