کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۶۲۱

۱

آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش

خون گشت به آزردن او جان و دل ریش

۲

ای دل تو غم اشک روان خور نه غم جان

از آمدنی فکر کن از رقته میندیش

۳

خواهم که ز کیش تو شوم کشته به تیری

چون کیش تو دارم روم آخر به همان کیش

۴

جان بردن از آن غمزه چه امکان که گرفتست

گیسوی توام از پس و ابروی تو از پیش

۵

گشت سر کوی تو به سر خواستم اما

نگذاشت رقیب تو که گردم به سر خویش

۶

گفتی تو بر آن در به مراتب کمی از خاک

این مرتبه کم نیست که هستم من از آن بیش

۷

تا کی به کمال این همه بیم از دل سنگین

شاهان سخن سخت نگویند به درویش

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۲۳۰

نظرات