
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۲۴
۱
به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش
هنوز از ذوق آنم مست و مدهوش
۲
اگر آرد ز من آن بی وفا یاد
من از شادی کنم خود را فراموش
۳
سر موئی به جانی می فروشد
چنین ارزان بگوئیدش که مفروش
۴
همی کردم بر آن در دوش فریاد
سگی بانگی بزد بر من که خاموش
۵
به گفتار تو گر در لاف میزد
گرفت اینکه به عذر آن گنه گوش
۶
دهانش کرد عیب غنچه ظاهر
بر آن عیب ای صبا دامن قرو پوش
۷
کمال از طرة او بر حذر باش
که طرارست دانم بر بناگوش
نظرات