کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۶۵۵

۱

کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ

خوش است با صنمی سرو قد به شرط فراغ

۲

نواخت ریختها در چمن مغنی آب

ترانه های نر او لطیف ساخت دماغ

۳

شب بهار و شبستان باغ و صحبت یار

چنین شبان و شبستان دلا بجو به چراغ

۴

مدار دور گل از می فدح دمی خالی

که لاله دارد ازین درد بر دل این همه داغ

۵

اگر به روضه روم با رقیب در قفسم

شنیده باشی و دیده حدیث طوطی و زاغ

۶

چه غم به دفع غمم باغ و گلشنی گر نیست

که عاشق تو فراغت ز باغ دارد و راغ

۷

به بوسه سیب ذقن گفتمش ز گلشن کیست

ک مال گفت تو انگور خور مپرس از باغ

تصاویر و صوت

نظرات