
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۵۸
۱
در زورق حیات است جان رقیب خائف
یارب نگاه دارش از باد نامخالف
۲
ما دین و دل نهادیم در وجه دلستانان
صد شکر کاین ذخیره شد صرف در مصارف
۳
تا بپری به جانان کردند وقف جان را
واقف نبود گوئی زاهد ز شرط واقف
۴
گر درد و غم فرستی وصلت کنیم حاصل
ما میکنیم تحصیل تا میرسد وظائف
۵
معشوق و جام می را گر حق نمی شناسی
در راه حق شناسی نه سالکی نه عارف
۶
دیدم لب و دهانش بوسی به چند گفتم
گویند با لطیفان بسیار ازین لطایف
۷
آید به بوی زلفت بر در کمال رقصان
چشمی به حلقه دارد در طوف کعبه طائف
تصاویر و صوت


نظرات