
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۶
۱
آن چشم نیمه مست جهانی خراب ساخت
دلها بسوخت تیمی و نیمی کباب ساخت
۲
صیاد وار غمزة شوخش ز زلف و خال
بنهاد دام و دانه و خود را به خواب ساخت
۳
شرمنده اند از رخ زیباش نو خطان
آری سیاه رو همه را آفتاب ساخت
۴
از قند تا بساخت شراب آن لب لطیف
ما را نساخت شربت دیگر شراب ساخت
۵
در حقه کرد و برد دهان تر از میان
آن لب مفرحی که ز یاقوت ناب ساخت
۶
در کوی بار دیده گریان برای خویش
همچون حباب خانه به بالای آب ساخت
۷
لب با کمال ده چو ز جان ناله برکشید
ساقی شراب دار که مطرب رباب ساخت
نظرات