کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۶۶۳

۱

هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق

چو تشنه که به آب روان بود مشتاق

۲

شنیده ام که سگم خوانده عفاک الله

من قیر بدین هم ندارم استحقاق

۳

هزار بار به گرد جهان مه و خورشید

بر آمدند و نظیرت ندید در آفاق

۴

اساس عقل بر افتاد تا به ابرو و چشم

بنای حسن نهادی و بر کشیدی طاق

۵

حدیث زلف درازت به گوش جان چو رسید

به هم برآمد از آن حلقه حلقه عشاق

۶

صحیفهای ملون حواشی گل را

فروغ روی نو آتش فکند در اوراق

۷

شوند اهل سپاهان غلام طبع کمال

گر این دو بیت سرایند مطربان عراق

تصاویر و صوت

نظرات