
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۶۸
۱
ای رایت جمال تو نقش نگین دل
عشقت نهاده داغ جفا بر جبین دل
۲
خلوتسرای عشق تو دارالامان جان
مشکل گشای سر تو روح الامین دل
۳
در دامن وصال تو خواهم که ریختن
نقد وجود خویشتن از آستین دل
۴
یارب چه تیره میشودم روز زندگی
زیرا که نیست صبح وصالت قرین دل
۵
از حال زار خویش کمال ار کند بیان
حاجت روا کنی که ندارد حزین دل
نظرات