کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۶۶۹

۱

ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل

لعل لب تو غنچه را کرده به خنده منفعل

۲

تا نگرفت از رخت نسخة مصور صبا

صورت گل به هو ورق بر نکشه از آب و گل

۳

من به هوای قامتت عمر دراز یافتم

زانکه همیشه کرده ام کسب هوای معتدل

۴

بر درت آتش دلم رفت و بر گرفت دان

گر نرود به گرد آن آب دو دیده متصل

۵

چشم تو چون کشد مرا نو به حلی طلب کنی

گر نکشد دوبارهام نیست به دوستی به حل

۶

چون نرسیده رشته عمر به دور وصل تو

منت او چه میکشم گو اجلش ز هم گسل

۷

دی به کمال گفته دل بر ما بیار و جان

سوی خودم نما رمی تا بروم به جان و دل

تصاویر و صوت

نظرات