
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۸۱
۱
نیست کس را به حسن روی تو قیل
چه توان گفت روشن است دلیل
۲
با لیت چشم را مضایقه چیست
م ت کی دیده به نقل بخیل
۳
می کشد سر ز خاک پای تو زلف
راست است این سخن که کل طویل
۴
دل سنگین تو به جانب مهر
نکند با هزار جر ثقیل
۵
غم تو خوردم آنگهی کشتی
خوبها پیش خورد کرد فتیل
۶
دین و دنیا فشاند بر تو کمال
که همین داشت از کثیر و قلیل
نظرات