
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۹۰
۱
باز می بیخودی بروی تو خوردیم
از حرم و دیر عزم کوی نو کردیم
۲
خاک در دیر و کعبه چند نتوان بود
و نوبت آن شد که گرد کوی نو گردیم
۳
شکر که هر شام از هنر با دل گرمیم
آن که هر صبح بی تو با دم سردیم
۴
گر همه درمان خود طبیب فرستد
کی رسد آنها به ما که ما همه دردیم
۵
روی به ما کرده گونه گونه بلاهاست
ناز تو با اشک سرخ و چهره زردیم
۶
گر ورق عمر با تمام به پیچند
ما سر طومار دوستی تئوردیم
۷
در ره او تا گمان توشه ما ساخته
جز جگر و درد درد هیچ نخوردیم
نظرات