
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۹۱
۱
بیوی خویش گردان زنده بازم
همی کش ساعتی دیگر بنازم
۲
به شمع امشب مگر دل همزبانست
که او می سوزد و من میگدازم
۳
سر زلفت مرا عمر دراز ست
خداوندا بده عمر درازم
۴
اگر کردم نظر بازی به رویت
به حمدالله که باری پاکبازم
۵
به چشمم کی پر مرغی که تا باز
بیارد نامه از سوی تو بازم
۶
کمال خسته گفتی چاکر ماست
بدین اقبال دایم سرفرازم
نظرات