
کمال خجندی
شمارهٔ ۶۹۲
۱
بحمدالله که دیگر بار، روی دوستان دیدم
چو بلبل میکنم مستی که باغ و بوستان دیدم
۲
من آن مرغ خوش الحانم که بیرون از قفس خود را
به اقبال بهار ایمن ز تشویش خزان دیدم
۳
فلک گر تافت روی مهر و بر گردید از یاری
فراموشم شد آن، هر دو چو یار مهربان دیدم
۴
شب قدری که می جستم به خواب و روز نوروزی
چو آن رو دیدم و آن موهمین دیدم همان دیدم
۵
مراد من میان یار بود آن در کنار آمد
میان راحت افتادم چو رنج بیکران دیدم
۶
زمان وصل کر دیگر زمانها به نهد عاشق
به روی دوستان من این زمان را آن زمان دیدم
۷
کمال آن دم که خواهی دید با باران ترین خود را
بگو این دولت از به من نه صاحبقران دیدم
تصاویر و صوت

نظرات