کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۷۰۰

۱

بی تو نفسی که زنده مانم

اگر می کشیم سزای آنم

۲

هرگز نبرم زنیغ نو مهر

گر کارد رسد به استخوانم

۳

دل را ز لبت چو سازم آگاه

بر سوخته نمک فشانم

۴

این سوز درون ز سوختن نیست

نا ساختن تو سوخت جانم

۵

گفتی غم تو خورم چه دانی

غمخواره اگر تونی چه دانم

۶

خونابه دل مرا حلال است

ای دیده که من نمی چکانم

۷

گویند کمال بر در دوست

از خاک کم است بیش از آنم

تصاویر و صوت

نظرات