
کمال خجندی
شمارهٔ ۷۰۳
۱
تا دست به زلف یار بردیم
صبر از دل بی قرار بردیم
۲
سیم و زر و جان و سر بر آن در
هر چار به اختیار بردیم
۳
جانها کردیم در سر تیغ
سر نیز به پای دار بردیم
۴
بردیم به خاک مهر آن روی
شمعی به سوی مزار بردیم
۵
سر در پی آهوان مشکین
چون را سوی لاله زار بردیم
۶
کردیم رقیب را کشانه
سگ را بستم شکار بردیم
۷
گر شد ز کمال سرگران یار
درد سر ازین دیار بردیم
نظرات