کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۷۰۸

۱

را که هست ز ساعد در آستین پرسیم

به پول کهنه نیرزند مفلسان قدیم

۲

در بنیم نشانم من غریب ز چشم

ترحمی نکنی هیچ پر غریب و بتیم

۳

خط تو سوخت بر آتش هزار دفتر علم

ندانمت ز که این خط گرفته تعلیم

۴

به درد عشق تو عشرت همین بود که مرا

شراب خون دل و غم حریف و غصه ندیم

۵

همیشه بیم کنند از رقیب عاشق را

امید وصل اگر باشد از رقیب چه بیم

۶

مرا تمام بود نیم مدعی در عشق

کجاست تیغ که سازد رقیب را به دو نیم

۷

کمال کیست که او را گدای خود شمری

مرا حقیر شمر کز تو متئیست عظیم

تصاویر و صوت

نظرات