کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۷۲۱

۱

دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم

بر سر کوی دلارام قراری گیرم

۲

خرقه بفروشم و دفتر گرو باده کنم

جام می نوشم و از روضه کناری گیرم

۳

آستین بر همه افشانم و از جان و جهان

دست کوته کنم و دامن باری گیرم

۴

نکنم توبه و در حلقة سودا زدگان

با سر زلف نگاری سرو کاری گیرم

۵

گرچه روزی بشب آورد پندار که من

از خطت بر دل آشفته غباری گیرم

۶

گو نصیحت مکن از روی تو ای زاهد شهر

ناصح آن نیست که او را به شماری گیرم

۷

گر تو سیب زنخ خویش نپوشی ز کمال

من برای دلم از روی تو باری گیرم

تصاویر و صوت

نظرات