
کمال خجندی
شمارهٔ ۷۲۹
۱
دوش با خود ترانه میگفتم
غزل عاشقانه میگفتم
۲
جام بر کف حکایت لب بار
به شراب مغانه میگفتم
۳
شیم از زلف او چو بود دراز
با خیالش نسانه میگفتم
۴
صفت دانههای گوهر اشک
پیش در یگانه میگفتم
۵
در میان ستارهها مه را
پیش حسنش سهانه میگفتم
۶
غمزهاش را چو نی میگفتند
دل خود را نشانه میگفتم
۷
ز آتش روی مجلسافروزش
شمع را یک زبانه میگفتم
۸
سر زلفش چو شانه میزد باد
اصلح الله شانه میگفتم
۹
گر ز سر میگذشت آب دو چشم
با کس این ماجرا نه میگفتم
۱۰
تا دم صبح سرگذشت کمال
سر بر آن آستانه میگفتم
تصاویر و صوت

نظرات