
کمال خجندی
شمارهٔ ۷۳۰
۱
دوش بی روی تو روی از خون دل برداشتم
بار بر دل پای در گل دست بر سر داشتم
۲
داده جان بر باد و برخاک درت بنهاده روی
دیده غرق آب و دل در عین آذر داشتم
۳
بی فروغ شمع روی مجلس آرایت چو شمع
اشک چون سیم روان بر روی چون زر داشتم
۴
در خیال لعل گوهر پوش لوء لو، پاش تو
دامن مژگان پر از یاقوت أحمر داشتم
۵
تا سحر همچون کمال از انتظار وعده است
سر به زانو چشم برره گوش بر در داشتم
تصاویر و صوت

نظرات