کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۷۴۴

۱

سر بر در توأم بنگر سربلندیم

ای من سگ تو عفو کن این خود پسندیم

۲

گر هندوی دو چشم تو برکش ز غمزه تیغ

من آن نیم که از تو برد تیغ هندیم

۳

خوش گفت زلف با لب جانبخش تو شبی

خ ونیه تونی چرا من افتاده بندیم

۴

گفتی بپرسش تو چو آیم چه آورم

رحمی بیار بر من و بر مستمندیم

۵

خیز ای طبیب مرهم و درمان زیان مکن

کاین درد اوست داغ کند سودمندیم

۶

از من ببست چشم به هنگام و ناز و گفت

هاروت گو با و ببین چشم بندیم

۷

در لطف طبع سعدی شیرازی ای کمال

باور نمی کنند که گونی خجندیم

تصاویر و صوت

نظرات