کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۷۵۷

۱

عمریست که از خلوته در میکده مسئوریم

شب مست و سحر گاهان چون چشم تو مخموریم

۲

کس بوی ریا نشنید از خرفة ما رندان

چون دور به صد فرسنگ از زاهد مغروریم

۳

پی برده بکوی تو تا بافت بوی تو

آسوده به روی تو از جنت و از حوریم

۴

حیران جمال نو ما سوختگان یک یک

پروانه آن شمعیم مستغرق آن نوریم

۵

ای جان گرانمایه نو نوری و ما سایه

با ما چو نو نزدیکی ما از تو چرا دوریم

۶

تا درد دلی گوئیم کو با تو مجال آن

فریاد که نتوانیم دربابه که رنجوریم

۷

گویند کمال از عشق شد شهره به گمنامی

چون ذره گمیم اما با مهر تو مشهوریم

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۲۷۲

نظرات