کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۷۸۹

۱

من ازین خرقه آلوده که در بر دارم

عار باشد اگر از خویش نباشد عارم

۲

گفتم آیم به سوی دبر و به بندم زنار

باز دیدم که از آن هم نگشاید کارم

۳

گر روم بر در مسجد ندهنده راهی

زور شوم بر در میخانه نباشد بارم

۴

کرم پیر مغان بین که دو صد بار به چشم

یکفر پنهان مرا دید و نکرد اظهارم

۵

دلم از صحبت اصحاب طریقت بگرفت

رهبری کو که رساند به در خمارم

۶

چون صراحی به هوای لب میگون بتان

میزنم نهتهه در مجلس و خون می بارم

۷

عندلیب گل رویت نه کمال امروزست

سالها شد که درین کوی بدین گفتارم

تصاویر و صوت

نظرات