
کمال خجندی
شمارهٔ ۷۹۶
۱
من ز غمت خرم و به یاد تو شادم
درد تو دارم که هیچ درد مبادم
۲
تا ورق روی تو مطالعه کردم
هرچه بخواندم همه برفت ز یادم
۳
قصه سوز درون خویش بمردم
مردم و چون شمع در میان ننهادم
۴
تا نبرد بوئی از تو باد صبا نیز
از دل پرخون چو غنچه لب نگشادم
۵
روی تو دیدم شبی در آینه جام
جام می از دست و من ز پای فتادم
۶
سعی نمودم به پای بوس نو عمری
با همه جهد آن مراد دست ندادم
۷
از تو کمال شکسته جز تو نخواهد
زانکه مرید توأم من و تو مرادم
تصاویر و صوت


نظرات
Teddy