کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۸۰۰

۱

من و درد تو آنگه باد مرهم

نباشد این قدر دردی مرا هم

۲

حدیثم از کم و افزون جز این نیست

که افزون باد این درد و دوا کم

۳

به خون ریزم اجازت چیست گفتی

اجازت اینه که بسم الله همین دم

۴

نه بینم هرگز آن روزی که بی دوست

به بینم سینه بی غم دیده بینم غم

۵

عجب غمخوارفه دارم که هرکس

او می خورد من میخورم غم

۶

کمال از خون دل بنوشت فتوی

رساند آنگه بدانه دیرینه همدم

۷

که کس بابد مرادی از تو بانی

جواب آمده که نی والله اعلم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
Teddy
۱۳۹۹/۰۲/۱۶ - ۱۰:۱۷:۵۴
بیت اول مصرع اول یاد مرحم درست هست