
کمال خجندی
شمارهٔ ۸۰۵
۱
نقد جان چیست که در دامن جانان ریزم
گر بخواهد ز سر هر دو جهان برخیزم
۲
بی گناه در همه نیغم بزند بار عزیز
ادب آنست که گردن نهم و نستیزم
۳
رسم باشد که گریزند غلامان ز جفا
من غلام تو چنانم که کشی نگریزم
۴
در رحمت بگشایند به رویم فردا
گر بود سلسله زلف تو دستاویزم
۵
می برد از شکر ناب به شیرینی دست
با * حدیث لب او نکته درد آمیزم
۶
گر گناهست چنین روی به دیدن چو کمال
من نه آنم که ازین گونه گنه پرهیزم
۷
من که خوارزم گرفتم به سخنهای غریب
نبود میل عراق و هوس تبریزم
تصاویر و صوت

نظرات