
کمال خجندی
شمارهٔ ۸۰۶
۱
نیست جز غم بینو خوردن دیگرم
گر دهی سوگند بالله میخورم
۲
من سگ کوی تو آنگه عار ازین
گر از آن کمتر نیم زین کمترم
۳
خاک پایت بر سر من منتی است
باد این منت همیشه بر سرم
۴
بگذرد جان از من آن ساعت که تو
گونی از جان بگذر و من نگذرم
۵
غیرتم گرویده زهی خون حلال
وقت کشتن گر به رویت بنگرم
۶
گریه دردسر همی آرد مرا
از تو گر دردسر خود می برم
۷
جان بیار اینجا سبک گفتی کمال
بس گرانست آن سبک چون آورم
نظرات
رادمان رسولی مهربانی