
کمال خجندی
شمارهٔ ۸۱۰
۱
هرگاه که به ناکامی دور از لب بار افتم
چون خسته بی مرهم مجروح و نگار افتم
۲
مخمور و خراب آمد جان بیلب نوشینش
چون می نبود لابد در رنج خمار افتم
۳
هرجا نظر اندازم بی تو به درخت گل
از گریه به بالایش چون ابر بهار افتم
۴
آن بار به من صد ره نزدیک ترست از من
گر دور به صد منزل از بار و دیار افتم
۵
باشم همه شب با به در گشت مگر ناگه
با چارده ماه خود یک شب به دو چار افتم
۶
صد موج زند اشکم از شوق کنار او
گو موج بزن دریا باشد به کنار افتم
۷
با زاهد اگر افتم ساکن شودم گریه
چون پیش کمال آیم در ناله زار افتم
نظرات
رادمان رسولی مهربانی