
کمال خجندی
شمارهٔ ۸۲۷
۱
بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان
در وصلت گوهر نایاب گفتن میتوان
۲
عاشق گریان که گوید با تو دستی ده بما
گرچه گستاخیست در غرقاب گفتن میتوان
۳
گر کنم با چشم و دل گه گه ز بخت خود حدیث
پیش بیداران حدیث خواب گفتن میتوان
۴
ابرویت از گوشه گیران دل بناحق میبرد
قول حق در گوشه محراب گفتن میتوان
۵
گرنشد گفتن به آهو وصف چشمت چون گریخت
از خطت حرفی به مشک ناب گفتن میتوان
۶
بلبلان شب تا سحر از گل حکایت می کنند
این حکایت با گل سیراب گفتن میتوان
۷
غم مخور چون زاهدان خشک از پیری کمال
تا غزلهای تر چون آب گفتن میتوان
تصاویر و صوت

نظرات