
کمال خجندی
شمارهٔ ۸۳۸
۱
خاک پایت دوست دارد روی من
نیست عیب ای دوستان حب الوطن
۲
خاک گشتم این سخن چندان رقیب
در دهن داری که خاکت در دهن
۳
آرزوی ماست زلفت بشکنش
در جهان یک آرزوی ما شکن
۴
گفته دیگر نسوزم جان تو
جان من دیگر چه باشد سوختن
۵
کاری برای من خسم تو آنشی چند انتظار
در دل من ز انتظار آتش مزن
۶
ای رفیب ار چشمم از سر بر کنی
چشم ازو گر بر کنم چشمم بکن
۷
عقل و دل گفتم که دزدید از کمال
زیر لب خندان چه دانم گفت من
نظرات