کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۸۶۵

۱

شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش و دین

چرا آن ترک کافر کیش غارت می کند چندین

۲

در آن صف کو سپه رائد به قصد غارت دلها

دلی کآنجا نخواهه شد اسیر او زهی مسکین

۳

چو دود آه خود با او رساندم سوخت چشمانش

چه بینی زرق خود صوفی تو کافر سوزی من بین

۴

جهانگیری همین باشد که چون برقع براندازی

رخت فی الحال بگشاید خط زلفت بگیرد چین

۵

مرا هر لحظه با تیر تو جنگ زرگری باشد

چو بیئم نوک آن پیکان به خون دیگری رنگین

۶

به گلگون گر هوس داری که بنشینی به شیرینی

دوچشمم شد به خون گلگون بیا بر چشم من بنشین

۷

کمال امسال چندی شد غزل بر اسب گفت اکثر

سخنهایه سراسری نباشد غالبا به زین

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۳۰۷
دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۲-۲ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۴۴

نظرات