
کمال خجندی
شمارهٔ ۸۶۶
۱
طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن
برد از دهان ننگ نو ننگ شکر سخن
۲
از فندق تو هیچ نخیزد به جز نبات
در پسته تو هیچ نگنجد مگر سخن
۳
اول حدیث روی نو گویند بلبلان
بر شاخسار گل چو در آیند در سخن
۴
با آمل عشق عادت تو تلخ گفتن است
آری چو از لب تو ندارد خبر سخن
۵
دل را به پیش لعل تو قلب است نقد جان
تا همچو سکه با تو نگوید بزر سخن
۶
بر باد رفت عمر عزیز آخر ای صبا
در پیش آن نگار بگوی این قدر سخن
۷
مقصود گفت و گوی کمال از میان تویی
گفت آنچه داشت با تو نگوید دگر سخن
تصاویر و صوت

نظرات