کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۸۸۳

۱

نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیرین

را به تنگ دلان می کنند مصابقه چندین

۲

چو بوسه زنو خواهم سوی رقیب گزی لب

زهی تعلل رنگین زمی بهانه شیرین

۳

همیشه من ز خدا دولت وصال تو خواهم

بود که وقت دعا بگذرد فرشته آمین

۴

اگر سعادت و دولت دواسبه آبدم از پی

چو در رکاب تو باشم کدام مرتبه به زین

۵

چنین که خواب شب از ما به چشم مست ربودی

دگر به خواب نبینی که سر نهیم به بالین

۶

دلا چو نقد تو جز بار آبگینه نباشد

مکن معامله بار دگر به آن دل سنگین

۷

رسید تا در دهلی نوافل سخن من

کجاست خسرو تا بشنود مقالت شیرین

۸

کمال چون سخنت به ز خسرو و حسن آمد

دگر مدار ازین و از آن توقع تحسین

تصاویر و صوت

نظرات