
کمال خجندی
شمارهٔ ۸۹۹
۱
چو در جان کرد و دل جا غمزه تو
میان مردمش خواننده جادو
۲
به تیر تو شکاری را نظرهاست
که بیند از قا سوی تو آهو
۳
به جنت بیشتر سوزند مردم
اگر باشد بحور این چشم ابرو
۴
چو خاک پا فروشی بر کشیده
دو چشم تر بسازیمش ترازو
۵
از لب شفتالوئی دو لطف کن لطف
اگر چه العنب گویند دو دو
۶
مگر زلفت پشیمانست از ظلم
که دارد از ندامت سر به زانو
۷
کمال آن ترک اگر آید به مهمان
سر و جان پیشکش بر رسم ترغو
تصاویر و صوت

نظرات