
کمال خجندی
شمارهٔ ۹۰۸
۱
گفتا کئی تو، من بنده تو
بیجرم از چشم افکنده تو
۲
گاهی ازین در گاهی از آن در
باری ز هر در جوینده تو
۳
در جست و جویت ز آنم که باشد
جوینده تو با بنده تو
۴
گر پای امکان پیش است ما را
باشد درین ره پوینده تو
۵
گوی آن دهان را باشد که ما را
سازد به بوسی شرمنده تو
۶
دل کز بر من گم شد تو داری
دانستم ای جان از خنده تو
۷
گفتی کمالت بهر چه گویند
آن رو که باشم من بنده تو
تصاویر و صوت


نظرات