کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۹۱۳

۱

نداند قدر حسنت کس به از تو

که خاک پای خود روبی به گیسو

۲

شراب حسن پتوشی ز لبها

در آید زلف از آن پیشت به زانو

۳

از رویت مشتبه شد قبله بر خلق

سوی محراب اشارت کن به ابرو

۴

به من حلوای لب متمای گفتم

اگر دست آورم در گردن تو

۵

به حسن از ماه میچربی و پروین

اگر منکر شوند اینکه ترازو

۶

سر رقص است امشب ماه ما را

بزن بر نی زنان بانگی که دف کو

۷

کمال امشب سماع عاشقان است

چنین شبها نشاید رقص پهلو

تصاویر و صوت

نظرات