کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۹۱۴

۱

آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ماه

کز دیده نهائنده نهان کردمت آگاه

۲

گر دیده گنه کرد که از خانه کشیمش

ور اشک بزودیش برانیم ز درگاه

۳

بر شاه گدا را نبود هیچ گرفتی

جز دامن دولت که بگیرد گه و بیگاه

۴

گره هست خود از جانب آن روی مپوشان

تا روی نوه بینیم و بگیریم برو راه

۵

هرچند که عقلم رود از سر چو زند تیغ

جرم از طرف دوست نگیرم علم الله

۶

جان خواست شنیدم لبت از بنده جانی

این بود مرا خود همه از لطف نو دلخواه

۷

بنهاد کمال آن به ادب بر کف و می گفت

العبد و ما فی بده کان لمو لاه

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۲-۲ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۸۶

نظرات