
کمال خجندی
شمارهٔ ۹۱۸
۱
ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده
شد در همه خلق از نمکت شور زیاده
۲
ابروت کمان بر من بیچاره کشیده
چشمانت کمین بر دل خونخواره گشاده
۳
از نوع بشر چون بشرت دیده ندیده
از جنس پری چون تو پریزاد نزاده
۴
در باغ هی سرو به امید قبولی
در خدمت بالای نو برپای ستاده
۵
را عشاق سر کوی تو بر باد لبانت
مستند چو چشمان تو بی زحمت باده
۶
از پیش کمال ار چه گذشتی تو سواره
دل در پی قدت شده چون سرو پیاده
نظرات