
کمال خجندی
شمارهٔ ۹۲۸
۱
ای نبات قد سبزت شکرستان همه
قد شمشادوشت سرو خرامان همه
۲
رونق کفر بیفزاید از آن روی که برد
فر خال سیهت رونق بازار همه
۳
در سر هندوی زلفین نو آن سودائیست
که به تاراج دهد عقل و دل و جان همه
۴
بهر نظاره که در کوی نو آبند کسان
هست چون گوی سرم در خم چوگال همه
۵
پای در دامن صبر از چه کنم چون شب و روز
دست عشق نو گرفته ست گریبان همه
۶
آبروی من دل سوخته بر باد مده
که حسودی به غرض خام کند نان همه
۷
بلبل باغ وصال تو کمال است اگر
در جهان بسته شود باغ و گلستان همه
نظرات