
کمال خجندی
شمارهٔ ۹۳۱
۱
باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه
کو گذر می کند از کوی نو ناگه ناگه
۲
اندک اندک ز صبا بسته دلم بگشاید
چون زهم باز کند موی تو ناگه ناگه
۳
گرچه هندوست خود آن زلف چه دولتیاریست
سر نهاد بر سر زانوی نو ناگه ناگه
۴
مشمر عیب که دیوانه ام و ماه نواسته
گر کنم چشم بر ابروی تو ناگه ناگه
۵
جز بشاهد نکشیدی دل زاهد هرگز
گر فتادی گذرش سوی تو ناگه ناگه
۶
حلقه در گوش شدی زاهد اگر کردی گوش
فضة حلقهٔ گیسوی تو ناگه ناگه
۷
لب به بسته کمال از سخن اما گوید
غزلی از هوس روی تو ناگه ناگه
تصاویر و صوت


نظرات