
کمال خجندی
شمارهٔ ۹۴۳
۱
روی خوب از من مشتاق نپوشانی به
قیمت صحبت صاحب نظران دانی به
۲
گرچه دست دهد آزار دل مسکینان
خاطر عاشق بیچاره ترنجانی به
۳
من بسودای تو باز آمدم از شهوت چشم
که به آن روی نظر بازی روحانی به
۴
میل شاهی نکند هر که گدای تو بود
زآنکه این منزلت از دولت سلطانی به
۵
سود و سرمایه جانرا که متاعیست گران
من سودا زده دارم به تو ارزانی به
۶
می کند در ره سودای تو مردن هوسم
که حیات ابد از زندگی فانی به
۷
دل ز باغ رخ او پب ذقن گر بکف آر
که به رنجور رسد میوه بستانی به
۸
گرچه جان لایق آن جان جهان نیست کمال
حالیا آنچه بدست است برافشانی به
تصاویر و صوت

نظرات