کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۹۵

۱

بازآ که در فراق تو جانم صبور نیست

بازآ که بی حضور تو دل را حضور نیست

۲

چشمم کز آفتاب رخت نور می گرفت

پر شد چنان ز خون که در او جای نور نیست

۳

بیمار درد عشق تو نزدیک حالتی ست

یکبار اگر بپرسی اش از کار دور نیست

۴

ما را هوای کوی تو و شوق روی تست

فکر نعیم و جنت و سودای حور نیست

۵

آنکس که ذوق دردی درد نو بافته ست

جویای جوی شیر و شراب طهور نیست

۶

گر دیگران از دوست توانند صبر کرد

باری کمال یکدم از ایشان صبور نیست

تصاویر و صوت

نظرات