
کمال خجندی
شمارهٔ ۹۵۰
۱
لب یار برهم چرا زد ز پسته
چه موجب شکستن ز مشتی شکسته
۲
شکر پیش آن لب دروغیست شیرین
بیا به چندین گره بر نی قند بسته
۳
بر آن آب عارض خط نازک او
ر غباریست بر خاطر ما نشسته
۴
بچینم به مژگان همه خار راهش
کز آسیب پایم نگردند خسته
۵
نسیم صبا باد دستش دو پاره
که زلفت دو تای تو گیرد دو دسته
۶
نه مهریست بر بسته دل را بروبست
که چون لاله داغیست از سینه رسته
۷
کمال ار به آتش برد چون سپندت
مگو با کس این سر مگر جسته جسته
تصاویر و صوت

نظرات