کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۹۵۵

۱

ای بار نازنین مگر از فتنه زاده‌ای

کامروز چشم فتنه‌گری برگشاده‌ای

۲

در ملک حسن خسرو خوبان تویی ولیک

داد مرا تو از لب شیرین نداده‌ای

۳

هستند در زمان تو خوبان گلعذار

لیکن از این میانه تو زیبا فتاده‌ای

۴

چون آفتاب بر همه روشن شد آنکه تو

از حسن و لطف از مه تابان زیاده‌ای

۵

از خط تو ز غالیه هر نقطه‌ای که هست

داغی‌ست آنکه بر دل عنبر نهاده‌ای

۶

با آنکه ریخت غمزهٔ شوخ تو خون ما

با عاشقان هنوز به جنگ ایستاده‌ای

۷

گفتم کمال از قد سرو نو بر نخورد

عشقت بگفت رو که در این ره پیاده‌ای

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۳۳۹

نظرات