کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۹۶۲

۱

آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی

در پیش و پس ز جانها با او روان سپاهی

۲

میداد داد خوبی می کرد نیز بیداد

از هر طرف برآمد فریاد داد خواهی

۳

تا لاله داغ بر دله هم گل فتاده در گل

این زد به جامه چاکی وآن بر زمین کلاهی

۴

می کرد باز گیسو میشد از آن مشوش

می کرد باره گونی در حال ما نگاهی

۵

این سوز سینه تاکی آه از دلی که از وی

کاریم بر نیامد جز ناله و آهی

۶

داری از آن دو ساعد پرسیم استین ها

از دلبران که دارد زین دسته دستگاهی

۷

در دعویی که پیکان گوئیم حق سینه است

از تیر تو ندارد دل راستر گواهی

۸

از بس که کشت چشمت مردم بمانم ما

پوشیده هر پکیه بین در خانه ها سیاهی

۹

گوید کمال فی الفوز صد شعر تر به یک شب

لیکن بوصف رویت هریک غزل بماهی

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۲-۲ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۱۲۰

نظرات