
کمال خجندی
شمارهٔ ۹۹
۱
به چین زلف تو کان رشک صورت چین است
ز وقت شیر مزیدن لب تو شیرین است
۲
دمی ز دیده پرخون نمیشوی بیرون
بدان سبب که تو طفلی و خانه رنگین است
۳
دگر فوس کنانم مگو که زان توام
که سوختم ز دروغ تو راستی این است
۴
از مهر کرد و وفا توبه آن دل سنگین
چگونه توبهٔ او بشکنم که سنگین است
۵
به درد و غم چه نهی مستم ز نو ستمی
کرم نمای که آن لطفهای دیرین است
۶
برم سر از تن و بر آستانت اندازم
گرش به خواب ببینم که میل بالین است
۷
برای وصل تو خواند کمال ورد و دعا
شنیده که دعاها برای آمین است
نظرات
علیرضا بدیع