
کمال خجندی
شمارهٔ ۹۹۳
۱
به کوی عشق باشی شیرمردی
اگر باشد به رویت گرد دردی
۲
بروی مرد باشد گرد این درد
نخواندی این مثل گردی و مردی
۳
خیالت گر نبودی مونس جان
دل بیکس تن تنها چه کردی؟
۴
غذای عاشق مفلس غم آمد
اگر غم نیستی مسکین چه خوردی؟
۵
دورنگی نیست ما را با تو الأ
همین بخت سیاه و روی زردی
۶
درخت گل ندارد تاب سرما
نیارم زد برآن در آه سردی
۷
کمال آنها که فکر بکر دارند
قزون از صد غزل خوانند فردی
نظرات