کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۴۳

۱

دوش مهمان لب جانان شدم

عذر گفت و منتم بر جان نهاد

۲

کامشبم چیزی چنان در خورد نیست

تا توان پیش چنین مهمان نهاد

۳

گفتم آن نقل دهان بس نیست گفت

هیچ پیش مهمان نتوان نهاد

تصاویر و صوت

نظرات